چشم و چراغ
برای غلامرضا قاسمی
چشم و چراغ فرهنگ و هنر کشور
اکنون که او میرود، به خود اجازه میدهم چنین متنی را بنویسم و احترام چندین و چند باره خودم را به عنوان یک کتابخوان قدیمی این شهر نثارش کنم.اکنون که امید صله و پاداشی وجود نداشته باشد تا در مظان اتهام مداهنه قرارنگیرم.
هشت ماه پیش از امروز، یادداشتی را در پایگاه خبری و تحلیلی مرور با عنوان
“در ستایش او”
بدون بردن نامی از غلامرضا قاسمی، ولی برای او، نوشتم و منتشر کردم .همان زمان دقت کردم که آن یادداشت، درهیچ گروه و جایی که غلامرضا قاسمی باشد منتشر نشود و نبیند.چون از روحیات او خبر دارم.
یادداشتی که سئوالات زیادی را برای اذهان دوستانم برانگیخت که او کیست ؟
و آنان که دریافتند برخی با من همداستان بودند و البته کسانی هم بر سبیل عرف این زمانه ،با تیغ تیز انتقادهای بیرحمانه مرا نواخته و زخمی نمودند.زخمهایی که ملالی بر ان نیز ندارم.
اما امروز که او از ریاست سازمان فرهنگی بسیار مهمی ، که اهمیتش برای حضور او بود و مصداق کاملشرف المکان بالمکین ، میرود،میتوانم همه جا، آن را باز نشر نموده و بیشتر و بیشتر او را ستایش نمایم .
من در این شهر بدنیا آمده و تمام مدت ،همین جا زندگی کرده ام ، هیچ وقت مهاجرتی نداشتم .آدمهایش را می شناسم.
من خود زمانی در دهه شصت، مسئولیت و مدیریت ، امر کتاب و کتابخوانی را در این استان داشته وبیش از ۲۰۰ هزار جلد با عناوین مختلف بویژه برای کودکان و نوجوانان به انتشار کتاب پرداخته ام .
با همه این سوابق ، به جرات میگویم آدمی از جنس غلامرضا قاسمی را نمیشود به راحتی، در این آب و خاک، پیدا نمود.کسی که مجموعه ای از ذوق و سلائق ظریف هنری ، با علایق گسترده فرهنگی و توان بالای مدیریتی در تولید و انتشار کتاب و موسیقی و نقاشی و هنرهای حجمی و… باشد.
کسی که برای همه تولید گران اندیشه و فرهنگ و پژوهش پناهی باشد. رفیقی همراه ،فراتر از حرف ها و تعارفات مرسوم . در کویر تشنه و بی آب و علف ،مدیران روز گذران فرهنگی این سالهای بعد از انقلاب ، او از زمره نوادری است، که نمیدانم چرا دچار قائده “بیکار کردن کارآمدان” میشود.
نمیدانم و اطلاعی ندارم که به کجا خواهد رفت و از این پس به چه کاری مشغول میگردد.چون اساسا خیلی اهل گفتن در مورد خود نیست و نمیشود از کارش سر درآورد.
اما آرزویم همیشه در مورد غلامرضا قاسمی این است که او، مدیریت یک نهاد فرهنگی ملی مثل وزارت ارشاد را به عهده بگیرد که الحق و انصاف شایسته چنین مقامی است .یا مدیریت نهادهای خصوصی(قبلی) بزرگی در کشور همچون انتشارات امیرکبیر، یا در سطحی جهانی،انتشارات پنگوئن ، مدیر فستیوالی مثل کن ، مدیر ….
او هنوز جوان است و پر انرژی .
خدا را چه دیدی ، شاید هم، همه این ها شد.
مومن صالحی – ۱۹ مهر ماه ۱۴۰۰
سایت مرور