در هزار توی خودکامگی ….

نویسنده : علی دادخواه

گیل نامه  / شاید اولین باری که خداوند با ما حرف زد زمانی بود که ما سنجاقکی را دیدیم و به بال هایش توجه کردیم، آنزمان ما کودکی خرد بودیم و از مفاهیم و کلمات انبانی ذخیره نکرده بودیم.این تنها تجربه ما نبود ، پوست سخت درختان ، لطافت سبزه ها ، صدای پای آب و‌زیبایی گل ها همگی ما را بخود جلب کردند.و آنها بودند که نخست ما را دیدند و‌بدون توالی طولانی کلمات و‌ جمله بندی های بی فایده با ما صحبت کردند.

مشکل از جایی شروع شد که این مفاهیمی بس شگرف و ژرف با اختراع ” زبان ” نادیده گرفته شده و پیوند ما با هستی گسیخته شد.خداوند با “صدای پای آب “خود را به ما معرفی کرد ولی ما مدتهاست که هیچ ارتباطی با او نداریم.نظام فکری و زبانی ما در غالب الهیات و فلسفه مانع این ارتباط شده و می شود.در حالیکه طبیعت بعنوان نمودی از آن حقیقت ابدی تمام کارهای خود را در سکوت و با لمس کردن است که انجام می دهد.برای همین است که وقتی خداوند و هستی او روح ما را لمس می کنند ما هرگز صدایی نمی شنویم ولی زمان برای ما می ایستد وزندگی ما در نقطه بالاتری آغاز می گردد.این تجربه را جریان آب رودخانه نیز دارد وقتی که دل سنگی را می شکافد.و یا صخره ای که کنار می ایستد تا جریان آب از کنار آن عبور کند.

وحشت و طمع دو احساس همیشگی و‌همراه هم هستند وقتی به یکی از مکاتب اخلاقی باور داشته باشیم.حالا آن مکتب هر چقدر دنیایی تر باشد سهم این وحشت و یا آن طمع بیشتر خواهد شد.و اسفناک تر اینست که این هر دوی اینها ما را از پیوند با جهان هستی دور کرده و‌موجب شده هر گونه ماجراجویی در ارتباط با هستی را نادید بگیریم.

و این در حالیست که بزرگترین توفیقات بشر و تعالی روح و اندیشه وی در گرو‌ اموری بوده که همواره دارای سویه های اهریمنی و الهی با هم بوده اند.یعنی بر خلاف آنچه که ما می پنداریم آنقدر که نیکوکاری و خوبی محض موجب هلاکت انسان ها شده ، بدی نشده است.زیرا اخلاق بعنوان اختراع بشری تنها در پی استیلا بر بی نظمی و بیعدالتی ایجاد شده ، ولی این خود موجب سرکوب روحیه کنجکاوی و تجربه پذیری انسان شده که عموما با شروری همراه است .بیهوده نیست که لائوتزه حکیم چنینی در تائوته چینگ می گوید :” وقتی تائو گم می شود، اخلاقیات پدید می آیند‌ . وقتی اخلاقیات گم می شود، آداب و رسوم جایگزین می شود. آداب و رسوم‌مختلف پوسته ی ایمان است.و شروع آشوب و بی نظمی “! ( ترجمه فرشید قهرمانی)

از همین روست که من معتقدم شرورترین انسان ها همانقدر موجب فساد و زوال جوامع بشری شده اند که برخی انسان های مصلح با عقاید عدالت باورانه و‌اخلاقمند خود این کار کرده اند.شاید اولین کسی که به این نکته پی برد مسیح بود ، و همو بود که به نفی شریعت و‌سلطنت دنیایی قوم یهود آنطور که عهد عتیق وعده می داد پرداخت.و تنها سلطنت متصور بر انسان ها سیطره ملکوت خدا بر دلهای آنها دانست.او با زیرکی هر چه‌تمامتر و البته بسیار ساده فرمول سعادت انسان را “کودک گونه شدن” او دانست، یعنی همان معصومیت، سادگی و طراوتی که همه ما تجربه کرده ایم و در آن خبری از پیش درآمدها و قضاوت های پیشینی نیست.

وقتی آموزش ها تک بعدی و معطوف به تعصبات باشند و اثری از پلورالیته در آنها دیده نشود ما با ” تربیت غیرانتقادی ” مواجه هستیم.و این موجب تعجب و شگفتی است که هر پیامبر جدیدی که ظهور کرده در قوم خودش و از سوی مومنان دینی که غالب است مورد اذیت و آزار و یا حتی تهدید ، شکنجه و قتل قرار گرفته است و این خود نشاندهنده “تربیت غیر انتقادی’ است که هر گونه صدای منتقدان و اصلاح طلبان را حتی اگر آنها افرادی مومن و پرهیزکار باشند بر نمی تابد.

حالا من که گاهگاهی با اظهار نظر برخی افراد در کشورمان که بر می خورم اثر همین تربیت دینی غیر انتقادی را بخوبی می بینم.فرقی هم نمی کند که آقای فلان باشد که سالها در آمریکا درس خوانده و زندگی کرده و و یا کسانی باشند که تحت تاثیر اخوان المسلمین و‌نهضت های “بازگشت به خود ” و علی شریعتی بوده اند.

در ” تربیت غیرانتقادی” انسان بعنوان موجودی عقلانی ، شهوانی ، شهودی ،احساسی و مختارمندموضوع بحث نیست . بلکه او بعنوان موجودی” وظیفه مند” مطرح است و از این فراتر دنیا هم بعنوان یک شر گریز ناپذیر و امتحان است و نه چیزی که با آن ودر آن زندگی کرد وزیست.از همین روست که هستی شناسی هایی چنین ذهنی (سوبژکتیوی) هستند.پس شما انسانی که تحت ” تربیت غیر انتقادی ” بوده را می بینید که فاقد هر گونه مهارت استاتیک و زیبایی شناسی بوده و حتی ممکن است این مقولات او را عصبی کند و البته که او می تواند نسبت به خود و تن خود بسیار بی توجه و بیگانه باشد.او‌روحی است اسیر در کالبدی پست که باید چند صباح عمر را بعنوان شری گریز ناپذیر بگذراند.و این تعریفی است که او در ذهن خود از خویشتن جسمانی اش و حیات دنیوی اش دارد.

۱

شما به کلید واژه مهم کنش گران جهادی افراطی مانند القاعده وداعش توجه کنید نزد آنها “سیاست” معادل دنیاست و دنیا نزد چنین پرورش یافتگانی امریست پست .حالا این دنیا می خواهد بشکل موسیقی و هنرهای انسانی مانند نقاشی ومجسمه سازی تجسم کند و یا…فرقی هم‌ندارد که ژان کالون باشد و در ژنو حکومت تشکیل دهد ( اصلاح طلب مذهبی و متکلم بنیادگرای فرانسوی و ینیانگذار فرقه کالونیسم و از رهبران سرشناس آیین پروتستان در قرن شانزدهم میلادی ) یا جیرولامو ساونارولا( کشیش ایتالیایی و رهبر فلورانس در سالهای ۱۴۹۴ تا ۱۴۹۸) .

از همین رو نوع “تربیت غیر انتقادی ” بدلیل سوبژکتیو بودن افراد را بشدت مستعد می کند که دیکتاتور و مستبد گردند.او فرد کمال گرایی است که می خواهد همه چیز را کنترل کند و این خودش موید دیکتاتوری است .زیرا شخصی در این حد کنترل کننده از هر گونه تغییر و‌اصلاح طفره می رود و نمی تواند مقتضیات زمان و‌تاریخ را درک کند زیرا پذیرش این موضوع برابر است با از دست دادن حس آرامشی که او‌در پناه قوانین ذهنی خود بدست آورده است.

آنچه که مسلم است همه حاکمانی که فرهمندانه قدرت را در دست می گیرند و نه از تنفیذ قدرت مردم بخود ، خیلی زود به سوی دیکتاتوری و استبداد پیش رفته و البته در چنین شرایطی برخی از آنان زبان طنازان و شاعران را خوب فهم می کنند.و شاید یکی از دلایل نفوذ و گسترش ادبیات شاعرانه در تاریخ ایران وجود همین اتوریته فرهمندانه باشد که بطور تاریخی در خانواده و اجتماع و حکومت ریشه دوانده است.عبید زاکانی این موضوع را بخوبی درک کرده که بزبان طنز و‌هجو‌ رو آورده بود و یا شاعران بزرگ مانند حافظ که از رمزگونه های شعری برای بیان اعتراض خود سود می برده اند.از همین روست که شما می بینید برخی رهبران فاشیست پیش از رسیدن به قدرت انقلابیون و‌یا شورشی های صاحب ذوقی بوده اند که در زمینه نویسندگی و نقاشی حرفی برای گفتن داشته اند.هیتلر نقاش متوسطی بوده و موسولینی هم خوب قلم می زده است.( واین همه تناقض خود جای شگفتی دارد ، زیرا نوع تربیت این رهبران و ذهنی بودن شان آنها را به سوی تحدید و تهدید ادبیات و هنر سوق می دهد).گاز دستنوشته های معشوقه موسولینی ،کلاریتا پتیاچی بخوبی مشخص است که او چه روحیه شکننده و طنزپردازی داشته و عموما ملت های دیگر و رهبران آنرا به سخره می گرفته است.عدم احترام موسولینی بخود اینکه خود را در رابطه خصوصی اینطور معرفی می کرده :” من یک حیوان هستم، یک مرد وحشی ” و همواره به کلاریتا بدبین بوده که به او خیانت خواهد کرد و‌اظهار کرده بود :” کلاریتا بسیار جوان تر از اوست و زود یا دیر به او‌خیانت خواهد کرد واین رابطه بیشتر از چند سال امتداد نخواهد داشت .آیا سزار و‌ناپلئون در سنین بسیار کم‌ نمردند؟” یعنی موسولینی نوعی نگاه نازل نسبت بخود و‌حتی بدبینانه نسبت به ادامه زندگی خود داشته است.ارتباط این رهبران با هستی و خود و البته روحیه سخت شکننده شان ” شی واره گی ” از یک انسان را به نمایش می گذارد که قربانی ” تربیت غیرانتقادی” شده است.درست مانند شخصیت الکس در ” پرتغال کوکی” استنلی کوبریک.که توسط یک نویسنده ضد دولت شکنجه می شود در حالیکه موسیقی مورد علاقه الکس یعنی سمفونی شماره نه بتهوون شنیده می شود.

دیکتاتور های فاشیست و یا نازی و یا دیکتاتور های نظامی وقتی دچار افول قدرت می شوند و یا اینکه فکر می کنند به اندازه کافی دارای دایره نفوذ نبوده و البته مورد احترام واقع شدن نمی باشند با پلیسی کردن اجتماعات و امنیتی کردن همه ارکان زندگی انسانی که شامل دخالت کردن حتی در اتاق خواب شهروندان است واکنش خود را نشان می دهند.از همین روست که زنان و کودکان بیشترین آسیب را در این رژیم ها و در این شرایط می بینند.

در حقیقت یک فردی که تحت تربیت غیرانتقادی بوده شورشی می شود که در میدان مبارزه با خودش و آنچه که به او آموزش داده اند و او فهمیده است که از واقعیت پذیری بدور است، درمانده و در نتیجه جنگ درون خود را به بیرون و میادین اجتماعی و سیاسی می کشاند.او خود را در زندان اجتماع اسیر می بیند و برای رهایی از این اسارت به افراطی گری روی می آورد.

ما باید بدانیم قبل از هر گامی با هر پدیداری چگونه مواجه شویم.یکی از مواجهات دنیای جدید چگونگی برخورد با حاکمان مستبد و یا تمامیت خواه است .مسلما نحوه برخورد با این حاکمان دارای یک اصل اساسی است و آن برخورد قاطعانه وعاری از هر گونه سازش با آنهاست، البته این مقدار قاطعیت بستگی تام دارد با منش و تاثیری پذیری خود شخص حاکم و تابعی است از روانشناختی مصلح و یا مصلحان و شخص خودکامه.محمدعلی فروغی و محمد مصدق دو نمونه موفق در برخورد با حاکمان دیکتاتور در دوران معاصر ما هستند. واکاوی منش و روش های امثال مصدق و فروغی می تواند ما را در شناخت هزارتوی خودکامه گی یاری دهد.

یکم و بیست و سوم تیرماه ۱۳۹۷
تصحیح سیزدهم مرداد ماه ۱۳۹۹

گیل نامه /  انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.