به گزارش پایگاه اطلاع رسانی گیل نامه / صد هزار تماشاگری که بازی پرسپولیس و دارایی را از نزدیک تماشا میکردند و شاهد شکست تیم محبوبشان بودند، هنگام خروج از آزادی نمیدانستند که حسرت بسیار بزرگتری هم در پس این شکست وجود دارد. نمیدانستند که آنها برای آخرین بار پروین را داخل زمین دیدهاند. آخرین تماشاگرانی که دریبلهای ریز و پاسهای تو در سلطان را در آزادی دیده بودند.
تصویر باشکوه پرسپولیس دهه۶۰، وقتی عظمت افزونتری مییافت که پروین جلوتر از بقیه بازیکنان از رختکن خارج میشد. پروین ۴۲ساله که مربی- بازیکن پرسپولیس بود و بهعنوان هافبک طراح اصلا هم تمام نشده بود. البته سلطان با گذر از ۴۰سالگی، دیگر هر هفته بازی نمیکرد و گاهی بهخود استراحت میداد. مثل دربی سال۶۵ که پروین ترجیح داد از روی نیمکت کار را شروع کند و آن روز ناصر محمدخانی آنقدر درخشان ظاهر شد که نیازی به حضور پروین در زمین نباشد. پروین که بارها بهعنوان ناجی به زمین آمده و ورق را برگردانده بود.
سال۶۶ پرسپولیس در حالی وارد رقابتهای باشگاههای تهران شد که ۳ستارهاش را از دست داده بود؛ ناصر محمدخانی، حمید درخشان و شاهرخ بیانی پیراهن سرخ را از تن خارج کرده بودند. پرسپولیس جای ۳بازیکن بزرگش را با بازیکنان گمنام و نه چندان شناختهشدهای چون محسن عاشوری، مرتضی کرمانی و سعید نعیمآبادی پر کرد. تنها بازیکن شاخصی که این سال به پرسپولیس اضافه شد کورش لرستانی، مهاجم پاس و یکی از معدود بازیکنانی بود که افتخار گل زدن به تیم اول پایتخت نصیبش شده بود. تیمی که کل فصل کمتر از انگشتان یک دست گل خورد. پروین بدون محمدخانی و درخشان هم از پرسپولیس تیم درخشانی ساخت. در سالی که رقیب سنتی قدرت چندانی نداشت، شاهین و دارایی رقبای جدیتری بهنظر میرسیدند و اتفاقا پرسپولیس به هر دوی اینها باخت ولی راحت قهرمان شد و با فتح جام حذفی تهران و حذفی باشگاههای ایران نخستین سهگانهاش را هم برد. یک هفته قبل از بازی با دارایی، پروین در برد ۶بر صفر مقابل تیم خوب هما، ۲گل زد. یکی با سر و دیگری روی ضربه ایستگاهی که در پایان فصل کیهان ورزشی آن را بهعنوان فنیترین گل سال انتخاب کرد.
در روزی که پرسپولیس یک گل از شاهین عقب بود و شماره۷ روی نیمکت حضور داشت، کل آزادی فریاد میزد: «پروین بلند شو» و لحظهای که سلطان از روی نیمکت برخاست، تماشاگران چنان ابراز شادمانی کردند که انگار تیمشان گل زده بود. پروین خودش را با کورش لرستانی تعویض کرد (و ناراحتی لرستانی او را تا آخر فصل روی نیمکت نشاند) و با حضورش جریان بازی را مقابل شاهین که قلعهنویی جوان، محمد حسین ضیایی و کریم باوی را داشت، یک تنه عوض کرد. اینکه پرسپولیس گل دوم را هم خورد ربطی به پروین نداشت و شکست سرخها محصول روز بد فرشاد پیوس بود که قدر ۲پاس طلایی سلطان را ندانست.
تماشاگری که از طبقه دوم استادیوم آزادی بازی را نگاه میکرد در یک لانگ شات، بازیکنی را میدید که معمولا در حوالی نیمه حضور داشت، به ندرت میدوید و شعاع حرکتیاش محدود بود. شماره ۷استثنایی اما، با وجود سن بالا و اضافه وزن محسوسش هم گل میزد و هم پاس گل میداد. اقتدار و کاریزمای کاپیتان- مربی پرسپولیس و روحی که با حضورش به تیم میدمید همیشه کار را درمیآورد. پروین که بعد از شکست مقابل دارایی تصمیم گرفت دیگر بازی نکند و درباره خداحافظیاش هم با هیچکس حرف نزد، هر هفته در مقابل پرسش خبرنگاران بهانهای برای بازینکردن میآورد و بدون بازی خداحافظی، خودش را بازنشسته کرد. پیراهن شماره۷ تا سالهای طولانی بایگانی شد (و حالا هم مدتهاست کسی آن را نمیپوشد). پروین سال۶۶ کفشها را آویخت و هیچکس هم جایش را نگرفت، تا نامش بهعنوان یکی از بیجایگزینترین بازیکنان پرسپولیس در تاریخ ثبت شود.
فوری