آیا دولت « امید » واقعا « تدبیر » داشت ؟

نویسنده : دکتر رضا سیف پور ، پژوهشگر رسانه و اقتصادسیاسی

گیل‌نامه / اگر دولت ترامپ طی سال های اخیر مدام شعار جنگ اقتصادی سر می داد ما به دست خودمان شعارهایش را عملی کردیم و آتش این جنگ راهم برسرخودمان پاشیدیم . حال آنکه فرصت های بسیاری برای جبران خسارت ها و افزودن برمنابع ارزی وجود داشت . نکته جالب اینکه طی این مدت دولت بازی خطرناکی را با همان ارز و به تبع آن بازار بورس و سایر بازارهای جعلی همچون ملک و مسکن و سکه به راه انداخت که باعث شد اقتصاد ما هرچه بیشتر آسیب پذیر و شکننده شود . بسیاری از طرفداران دولت براین باورند که دوره عملکردی آقای روحانی را باید به دو نیمه اول و دوم تقسیم کرد …

ماه های پایانی دولت تدبیر و امید است و مطابق عادت مالوف خیلی ها شروع میکنند به ضربه زدن و سخن تند و تیز گفتن اما من عادت به این کار ندارم و آن را نمی پسندم با اینحال نقد گذشته به عنوان عبرتی برای آینده نه تنها خوب بلکه لازم است .

بسیاری از طرفداران دولت براین باورند که دوره عملکردی آقای روحانی را باید به دو نیمه اول و دوم تقسیم کرد . آنها معتقدند که آقای روحانی در دوره اول ریاست جمهوری خود توانستند با موفق عمل کنند ودر عوض اگر نقدی هست باید بر دوره دوم دولت وارد دانست که البته در اغلب موارد با کلید واژه «نگذاشتند» و چاشنی هایی همچون «تحریم» ، «کرونا» و «ترامپ» تلاش میکنند تا آن را توجیه نمایند اما درواقع این آدرس غلط دادن به آینده است . درست است که تلخ ترین اتفاقات دوره ریاست جمهوری آقای روحانی همچون شوک ارزی وحشتناک ، تورم لجام گسیخته ، بحران های سیاسی اجتماعی عمیق همچون آبان ۹۸ و غیره در این دوره رخ داد اما بی گمان ریشه های ساختاری همه آنها در نوع مدیریت و برنامه ریزی دولت تدبیر و امید در همان دوره اول قابل بررسی است .

جهش تورمی عظیم در اقتصاد کشور که خود زمینه ساز بسیاری از ناکارآمدی های آتی بود ریشه در سیاست‌های ناصحیح نیمه اول عمر دولت داشت. ابتدا باید قبول کرد که آقای روحانی میراث چندان قابل اتکایی از دولت دهم به دست نیاورد با اینحال آنچه دولت یازدهم از آن تحت عنوان موفقیت خود در مهار تورم یاد میکند در واقع نه مهار علمی بلکه سرکوب تورم بود و انفجار تورمی اقتصاد در دولت دوازدهم در واقع ماحصل همان انرژی مهار شده قبلی بود که البته میتوان آن را سیاستی برای تصاحب دوباره دولت در چهارسال دوم(همچون روسای جمهورقبلی) تلقی کرد . پیامد های این سیاست غلط هم خیلی زود خود را در فرار سرمایه، افزایش سریع نرخ ارز و تخریب بنیان های تولید داخلی نشان داد.

درکنار آن هم آسیب بازارهای اصلی سرمایه و فروریختن اعتماد عمومی دستاورد تلخ دیگری بود که به نظر میرسد به عنوان یک تهدید جدی سال ها با آن دست به گریبان خواهیم بود اما نکته در اینجاست که دولت هم در پی این ناکامیهای قابل پیش بینی و انتقادهای تند مخالفانش پس از افزایش نرخ دلار و واکنش های غیر قابل کنترل بازار به جای تدبیر به فکر برداشت های بی ثمر اما خطرآفرین از ذخایر ارزی کشور افتاد . غافل از اینکه این ذخایر ارزی محدود، اصلی‌ترین ابزار برای مقابله با تحریم‌ها و تضمین نسبی آینده است و تداوم بی ثمر آن سیاست نتیجه‌ای جز خلع سلاح درجنگ اقتصادی نخواهد داشت .

به زبان ساده تر اگر دولت ترامپ طی سال های اخیر مدام شعار جنگ اقتصادی سر می داد ما به دست خودمان شعارهایش را عملی کردیم و آتش این جنگ راهم برسرخودمان پاشیدیم . حال آنکه فرصت های بسیاری برای جبران خسارت ها و افزودن برمنابع ارزی وجود داشت . نکته جالب اینکه طی این مدت دولت بازی خطرناکی را با همان ارز و به تبع آن بازار بورس و سایر بازارهای جعلی همچون ملک و مسکن و سکه به راه انداخت که باعث شد اقتصاد ما هرچه بیشتر آسیب پذیر و شکننده شود . به قول معروف دولت همچون یک شطرنج باز ناشی با آن همه سرباز و رخ و فیل همینکه وزیر خود را درخطر دید با شاه وارد میدان شد و حالا دولت بعدی باید سالها تلاش کند تا آن شاه را به خانه خود برگرداند وگرنه خیلی زود کیش ومات میشود و تاسف بارتر اینکه هیچ جریان منتقدی طی این سالها آنگونه که باید سینه سپر نکرد و راه کار علمی پیش پای دولت نگذاشت اگر چه خود دولت هم چندان به نگاه های کارشناسی توجهی نمیکرد و مایل بود با تیم اقتصادی خسته خود این راه پر فراز و نشیب را طی کند .

گیل‌نامه /  انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

کانال سواد مالی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.