نان را به لطف حضرت ارباب میخورند

گیل نامه / احزاب گیلانی که معمولا طیف اصلاح طلب ِ آن در انظار عمومی نمود بیشتری دارند، همواره برای ورود ِ به قدرت تحرکاتی از خود نشان می دهند. این تحرکات عموما از جلسات و نامه های محرمانه تا معرفی و حمایت از افراد و حمله ها و عقب نشینی های گاه و بیگاه شان قابل مشاهده است که در این نوشته به بخشهایی از نحوه برخورد احزاب اصلاح طلب با رئوس مدیریتی استان را مرور خواهیم کرد.

از شواهد برمی آید که استاندار گیلان این روزها حال و روز خوشی ندارد. این را می توان از رفتارهای گاهی تا حد پوپولیستی خودش و تحرکات دوماهه اخیر اطرافیانش دید.
حضور های ناگهانی در انظار عمومی و خصوصی، دیدار با سلبیریتی ها و مسئولان تیم های پرطرفدار، ملاقات با روحانیون در قم، شایعه های رفتن و تکذیب شان و … مواردی ست که شدت بیشتری گرفته است و انتشار اخبار و تصاویر در رسانه های مجازی گویای چیزهایی ست که ممکن است آبستن خبرهای جدی و تیتر رسانه ها شود .

البته حضور در میان مردم و لمس مشکلات شان، کار خوبی ست به شرطی که در مواجهه با آن راهکارهایی اندیشیده و اعمال شود. مثلا حضور استاندار در بین بازاریان دستفروش چنانچه به ساماندهی و حل مشکلات شان منجر شود همه را خوشحال می کند اما بخاطر داشته باشیم که در اعتراضات ۹۶ جمعی از بازاریان، بخاطر مشکلاتی که در صنوف خود داشتند و بطرف استانداری گیلان راهپیمایی کردند؛ بی نتیجه ماند!.
یا آنکه سالاری با مدیران تیم پرطرفدار سپیدرود دیدار کرد. قول هایی رد و بدل شد اما کمی بعد مسئولان سپیدرود در رسانه ها از ” زیر قول زدن ” سخن گفتند. مثالها از این دست بسیار است.
بنابراین اگر درآینده استاندار گیلان را در حال دوچرخه سواری ، رانندگی در ترافیک ، پخت کلوچه فومن ، پنالتی زدن ، لازدن روزنامه و دهها مورد دیگر دیدید ، اصلا تعجب نکنید ! ( در خصوص رفتارهای مصطفی سالاری بعدا بیشتر خواهم نوشت )

اما نگاه و رفتار مجموعه های اصلاح طلبی با مدیریت استان قابل توجه است . مطمئنا رفتارشان مطالبه گرانه است. اشتباه نکنید ! مطالبه عمومی منظورم نیست. مطالبات گروهی و شخصی.
مثلا احزاب؛ اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم ، وضع ورزش ، شرایط محیط زیست ، تهدید انتقال آب دریا ، اوضاع مدارس ، راهها و پروژه های استان ، تحمیق مردم با یک سوت قطار ، تهدید و تحدید حدود مرزی استان و شهرستان ها را میبینند اما جزء الویت های شان نیست و یا اگر هست؛ آن را در جمع های خصوصی و پشت درهای بسته مطرح می کنند ( به ادعای خودشان ) تا ازین معبر به خواسته های گروهی شان برسند. ( به این خواهیم رسید اما ابتدا لازم است مروری به نحوه کنش و واکنش های مجموعه ها داشته باشیم ).

احزاب در ایران معمولا دو دسته اند ؛ یا با دولت یا بر دولت. این رویکردها همواره دیده شده است . وقتی با دولت هستند همه چیزشان جور است و زمانی هم که درمقابل شان باشند دست شان از همه چیز کوتاه . مثلا زمانی که دولت دراختیار خاتمی بود، مناسب  و … به اصلاح طلبان می رسید و اصولگرایان کاسه شان از دولت خالی و بشدت انتقاد میکردند.
در دولت احمدی نژاد ، برعکس شد و اصولگرایان استیلاء یافتند. اصلاح طلبان بشدت انتقاد کردند اما بسرعت به محاق رفتند. نوبت به روحانی که رسید ؛ قدرت بین اصلاح طلبان و اصولگرایان تقسیم شد ( با این تفاوت که افراد گمنام هردو طیف سکاندار شدند و اسم و رسم دارها کنار گذاشته شدند. ) در کل کشور همینگونه شد .

احزاب اصلاح طلب در راستای اهداف مرامنامه و اساسنامه های شان! ، پس از گذشت مدت کمی شروع به انتقاد کردند. از نوع انتقادها می شد به پشت پرده گفتارها پی برد چراکه نقدها عمدتا به عدم بکار گیری نیروهای شان بود نه نوع مدیریت یا راندمان کاری مجموعه های دولت .

مثلا در دوره سکانداری نجفی بر استانداری گیلان که به اصلاح طلبان نزدیک بود ؛ ابتدا بزرگترهای قوم انتقاداتی مطرح میکردند و بعد جوانترها و رسانه ها را جلو می انداختند.
ظاهرا انتقادها به مواردی بود که وجود داشت اما فرجام اعتراضات به یک پست مشاوره و … منتهی می شد و صداها را خاموش میکرد . البته قناعت و رضایتمندی اصلاح طلبان بخاطر آن بود که در سال ۹۲ نتوانسته بودند بصورت آشکار و منسجم از روحانی حمایت کنند. یعنی ستادهای اصلاح طلبانه فعال نبود. به همان نسبت اعتراضات کم بود و پاسخ به انتقادات هم کمتر.

نحوه و گستره فعالیت اصلاح طلبان در ۹۶، دست شان را باز کرده و قدرت چانه زنی شان را نیز بیشتر کرد.
به طوریکه “دیار میرزا” از تحرکات مجموعه احزاب گیلانی پس از انتخابات ۹۶ خبر داد و نوشت که ” نامه محرمانه ای از سوی این طیف به روحانی ارسال شده و افرادی برای تصاحب پست های مدیریتی ملی و استانی معرفی شده است”.
بعداز شایعه ی رفتن نجفی از گیلان درخواست هایی از این دست شدت بیشتری گرفت و علنی شد. آنها برای تصدی استانداری گیلان ابتدا به ۸ نفر و سپس به ۴ نفر رسیدند.

حق شناس ، رمضانپور ، شجاع و حسینی گزینه های مورد حمایت اصلاح طلبان گیلانی بودند .آنها هرگز نامی از مصطفی سالاری نمی بردند. البته یک حزب گیلانی که آنهم از سوی مجموعه احزاب اصلاح طلب گیلان جدی گرفته نمی شد ، یکی از گزینه هایش را سالاری معرفی کرده بود.

در نهایت، چانه زنی بر سر حق شناس ادامه یافت اما نام مصطفی سالاری ( بخاطر نزدیکی به بعضی از افراد ذی نفوذ در هیات دولت) برای استانداری گیلان انتشار یافت.

سالاری که در دوره قبل ِ دولت استاندار بوشهر بود، تجربیاتی کسب کرده بود. او از یکسو منتقدان رسانه ای زیادی درآنجا داشت و از طرف دیگر اصلاح طلبان بوشهری را در مقابل و مخالفت ِ با خود می دید. بنابراین می دانست که با توجه به غیربومی بودن اش نمی تواند به سادگی در گیلان بماند لذا از تجربیات بدست آمده استفاده کرد.

سالاری از یکسو سراغ سرکردگان احزاب رفت و پای درد دلهای شان نشست! این درحالی بود که احزاب اصلاح طلب گیلانی، در فعالیت های انتخابات ۹۶ ( همسو با مرکز نشین های شان ) مدعی بودند که نحوه حمایت شان از روحانی توام با انتقاد خواهد بود. آنها ” حمایت منتقدانه ” را بارها از تریبونها بیان کرده بودند.

حال احزاب گیلانی که تا دیروز پای حق شناس ایستاده بودند و می گفتند جز او هیچکس! ؛ ناگهان به چراغ های سبز سالاری واکنش نشان دادند و همراه شدند. یعنی ناگهان صدای اعتراضات خاموش شد!

سالاری طبق دستور بالا دستی ها ( که به همه استانها داده شده بود )، بخشنامه ای مبنی بر استفاده از زنان و جوانان را به فرمانداریها و ادارات صادر کرد و دستور داد که در هر مجموعه چند جوان و زن در پست های مدیریتی بکار گرفته شوند( بگذریم که استاندار ، جوان را در مرد خلاصه میکند و آنها را درکنار زنان می گذارد ! ) .
خود وی – بعداز مدتی – برخی از جوانان ِ مجموعه های حزبی ِ مرکز ِ استان را وارد قدرت کرد. در مدیریت منطقه ویژه تغییراتی داد و در جابجایی مدیران و فرمانداران اقداماتی انجام داد ِ جوان ِ مرکز ِ استان را متنعم نموده و به بقیه هم وعده هایی داده شده است! بگذریم که همین انتصابات ِ استاندار نیز باعث تنش هایی بین رشت نشینان و شهرستانی ها شده است.

بنظر می رسد این راهکار ناشی از اعتراضات بدنه اصلاح طلبان بعداز ” پشیمانیم ها ” گرفته شد. عده ای هم براین باورند که بکار گیری بخشی از جوانان اصلاح طلب تاکتیکی ست که جاده را برای دولتی همطراز دولت فعلی هموار کند.
اگرچه این اتفاق در سراسر کشور رخ داد اما احزاب گیلانی پنداشتند که این امر تنها در گیلان اتفاق افتاده است !!

نتیجه آن شد که در این مدت یکسال و نیم؛ نه تنها هیچ حزب اصلاح طلبی در گیلان از عملکرد استانداری انتقادی نکرد بلکه اخیرا به ستایش از او نیز می پردازند!! جالب آنکه اگر کسی لب به شکوه بگشاید متهم به” تیرهوایی شلیک کردن ” میشود! یا اینکه در پاسخ به برخی انتقادات نیم بند منتقدین ؛ پروپاگاندا سازی کرده و می گویند : اگر این وضع را تحمل نکنید ، دولتی مثل احمدی نژاد بر سرتان خراب می شود!

از سوی دیگر رسانه های استان نیز که در دوره استاندار قبل بیشترین تیرها را به سمت اش پرتاب میکردند ؛ یا سکوت کردند و یا به ” سالاری نامه ” تغییر یافتند.

درواقع فعالیت های احزاب که امروزه سختی های دوره احمدی نژاد را ندارد ، در ” میزان سهم خواهی ” خلاصه شده و اگر انتقادی نیز در جمع خصوصی شان مطرح شود نباید به رسانه ها انتقال یابد. چراکه با انتشار اش ، موقعیت استاندار به خطر افتاده و به تبع آن مطالبات گروهی محقق نخواهد شد.

مثلا احزاب نمی‌گویند که اوضاع کسب کار و اقتصادی مردم در وضع اسفباری قرار دارد بلکه میگویند ما بیکاریم و باید فکری به حال ما بشود !

نمیگویند که چرا فلان جا ( به مدت حتی دوسال ) بخشدار و معاون فرماندار نداشته و ندارد و چرا کار مردم بر زمین می ماند ، بلکه میگویند ما مناسب آن پست هستیم!

نمی‌گویند چرا وضعیت محیط زیست اینگونه است ؟ یا اینهمه بودجه که به گیلان وارد می شود به کجا می رود؟ وعده های ایجاد هزاران شغل در گیلان چه شد؟ چرا اینقدر فحشاء و دزدی و فقر وجود دارد؟ اصلا نمی پرسند که در شهرستانها و حتی مرکز استان چه می گذرد ؟ یا اینکه چرا فرمانداران اینهمه بدنبال ” ترک تشریفات پروژه ها ” هستند؟ و دهها و صدها پرسش دیگر.

سالاری نیز رگ خواب مجموعه های اصلاح طلب گیلانی را پیدا کرده و پروژه ای که مدنظرش هست را بخوبی اجرا می کند.

او با اعطای حق السکوت اجازه نقد قدرت را از احزاب گرفته و اینگونه است که مردم همچنان زیر فشار مشکلات هر روز بیشتر از دیروز له می شوند و صدایی از کسی برنمی آید!

گیل نامه: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.