زندگی‌های اینستاگرامی و حریم‌هایی که دیگر خصوصی نیستند

سرویس فرهنگی :

یادداشت اختصاصی _ گیل نامه / آلبوم‌های مختلف با اندازه‌های متفاوت روی هم جمع می‌شدند و در جایی دور از دسترس قرار می‌گرفتند. معمولاً یکی از کمدهایی که قفل داشت جای خوبی برای این آلبوم‌ها بود. عکس‌هایی با کلی خاطره که برای چاپ و ظاهر شدن‌اش باید چند روز منتظر می‌ماندیم و سرآخرحتماً چند تا عکس که فقط نوک بینی‌مان در کادر افتاده یا جمعیتی که عین زامبی‌های چشم قرمز به دوربین خیره شده‌اند، پیدا می‌کردیم.

 


از آن زمان سال‌ها می‌گذرد و حالا دیگر عکس گرفتن عین آب خوردن شده است. دیگر نیازی به دوربین‌هایی که یا فیلم تمام کرده بودند یا باتری‌شان در حال تمام شدن بود و فلش نمی‌زدند نیست. موبایل‌ها آمده‌اند تا شما هر وقت اراده کردید «یهویی» عکس بگیرید. اما این عکس‌ها دیگر در آلبوم جای ندارند. خیلی از آنها وارد دنیایی بزرگ به نام اینستاگرام شده‌اند. فضایی برای نمایش و ویترینی خوش آب و رنگ از زندگی‌ها. بعضی‌ها به محض این‌که پای‌شان را از خانه بیرون می‌گذارند شروع به عکس گرفتن و استوری گذاشتن می‌کنند و بعضی هم اصلاً نیازی به بیرون رفتن ندارند در همان خانه به بهانه‌های مختلف اینستاگرام‌شان را پر می‌کنند. بعضی از این بهانه‌ها جک و جانورهای اطراف‌شان است. مثلاً زیر یک عکس که دور کپه‌ای پشم حوله پیچیده شده است می‌نویسد:«پسرم رو امروز بردم حموم.قربونش برم ببینید چه تمیز شده».
و شما فقط سگ پشمالویی را می‌بینید که معلوم است خیلی اعصاب ندارد و منتظر است از شر آن حوله خلاص شود.
گاهی سوژه، میز غذاهای متنوعی است که برای یک مهمانی تدارک دیده شده. بشقاب‌ها را که می‌شماری شش تا بیشتر نیست، ولی غذاهای روی میز راحت جوابگوی دوازده نفر بزرگسال به اتفاق چهار‌پنج تا بچه می‌شود.
از همه این‌ها گذشته گاهی هم سرگرم برنامه‌هایی مثل فیس‌اپ و تازگی هم تبدیل عکس خودمان به برد پیت و آنجلینا جولی می‌شویم. برنامه‌ای که سمندون را هم بدهی آخرش برد پیت تحویلت می‌دهد و معلوم نیست قرار است چه چیزی را ثابت کند. اینکه همه ما یک برد پیت و آنجلینا جولی خفته در درون خودمان داریم؟ اینکه همه ما شبیه آنها هستیم و آنها بی‌خودی فکر کرده‌اند خیلی خوشتیپ هستند؟ یا چه؟
کاش اپلیکیشنی طراحی می‌شد تا مغزمان را شبیه انیشتین می‌کرد و کمی روی زیبایی انحناهای آن کار می‌کردیم.
اینستاگرام فضایی عمومی است که در زندگی ما وارد شده و روز به روز حریم خصوصی ما را تنگ‌تر می‌کند و زندگی‌ها را بزک شده به نمایش می‌گذارد.
فضای مجازی قابلیت‌های مختلفی دارد که بسیاری از ما فقط به جنبه نمایش عمومی و لایک جمع کردن‌اش پرداخته‌ایم و به باقی مسائل کاری نداریم. همین که فلان فامیل دیده کجا رفته بودیم و چقدر خوش گذشت کافی است و دلمان خنک می‌شود. اصلاً گاهی به تفریح می‌رویم که عکس بگیریم و در اینستاگرام بگذاریم تا جواب دندان‌شکنی به عکس هفته پیش یکی از دوستان‌مان بدهیم.
وسط این مسابقه و ردو بدل کردن عکس‌ها فراموش می‌کنیم این روزها به سرعت در گذر هستند و یادمان رفته ازشان لذت ببریم. فراموش می‌کنیم گاهی نیاز است موبایل‌ها را خاموش کنیم و فقط از زندگی لذت ببریم. از تفریحی خانوادگی در محیطی زیبا. از مهمانی و دورهمی دوستانه و خودمانی بدون انواع غذاهای متنوع و دسرها و پیش‌غذاها.
گاهی دلم برای عکس‌ها و دوربین‌های قدیمی تنگ می‌شود. برای همان بیرون کادر بودن‌ها و چشم‌های قرمز. دور علاءالدین نشستن‌ها و چای خوردن در استکان‌های کوچک با نعلبکی‌های گل‌سرخی.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.