صعود با تک ماده

گیل نامه / نمیدانم هنوز هست یا نه؟ اما زمانی که ما دانش آموز بودیم، قانونی بنام “تک ماده” وجود داشت که بر اساس آن، دانش آموزانی که تنها در یک درس تجدید شده بودند، با استفاده از آن قانون، از مردودی رها شده و به پایه بالاتر میرفتند.

حال و هوای تیمهای پرهوادار رشتی، این روزها، بی شباهت به وضعیت مذکور نیست. داماشیها چشم به خرید امتیاز یا ادغام یا انصراف تیمهای لیگ یکی دارند تا از پس فاجعه داوری مسابقه پلی آف لیگ دو، راهی به لیگ یک بیابند. سپیدرودیها هم با اتفاقات رخ داده اخیر، بی میل نیستند که با حدف تیم نفت مسجدسلیمان، در حضور لیگ برتری شان هت تریک کنند. اینکه چقدر این افقها واقعی یا خیالی باشد، بحث دیگری است.

اما نکته مهمتر، در پتانسیل موجود این دو تیم، برای حضور در لیگهای بالاتر است‌. لیگهایی که در آنها، تفاوت توانمندی، به ویژه به لحاظ مالی، بارز و بیدادگر است. در چنین فضایی، و درحالیکه این دوتیم، بجای جذب نیروهای قابل، در حال از دست دادن موجودی های فعلی خود هستند و راهبرد مشخصی هم برای ادامه مسیر ندارند، ذوق کردن از صعود یا عدم سقوطشان در لیگهای سراسری، خانه ساختن بر روی آب است.

درب تفکر هدایتگر این تیمها، هنوز بر همان پاشنه قدیم میچرخد. داماش فعلا سرگرم تمجیدها و تقدیرها و دلجویی ها بخاطر رخدادهای پایان فصل گذشته است و سپیدرود همچنان از بی سروسامانی مینالد و مدیر مستعفی اش، درکمال حیرت، پس از انصراف نامه نوشتن و خداحافظی، کادر فنی تعیین میکند و مالک مستعفی اش، انگار بعد گذشت چندماه، هنوز مالک است و سایه اش در تصمیم گیریهای باشگاه احساس میشود.

در این شرایط، تیمها صعود بکنند که چه بشود؟ آیا با بازگشت سپیدرود به لیگ برتر و صعود داماش به لیگ یک، همه مشکلات این دو باشگاه مرتفع خواهد شد؟ داماش در پس گذر از ناملایمات، جای محکمی در لیگ یک خواهد یافت و سپیدرود از رخدادهای فصل پیش درس گرفته و کمربند بقا را از همان ابتدا محکم میبندد؟

صادقانه بگویم، چشمم آب نمیخورد. خانه از پای بست ویران است و تا طرحی نو در ساختار باشگاهداری گیلان و رشت، مبتنی بر یک چشم انداز روشن و هدف مشخص، درانداخته نشود، این صعودها و بقا ها، مسکّن هایی موقتی هستند تا هواداران، دلشوره هایشان را یک فصل به تاخیر بیاندازند واندکی بیشتر با تیمهایشان عشق کنند. میدانم و میدانید که این تک ماده زدن ها (با فرض امکان)، دردی از فوتبال گیلان دوا نمیکند.

کاش مطالباتمان از مدیران ارشد و باشگاهی فوتبال گیلان، بیشتر از مطالبه صعود به سطوح بالاتر باشگاهی باشد. نه اینکه صعود یا بقا به خودی خود بد است، اما دست و دلی که بلرزد و زیر پایی که سست باشد، یادآور خاطره صعود و سقوطهای آسانسوری است. خاطراتی که جلوه ای روشن در فوتبال باشگاهی گیلان در دهه های ۷۰ و ۸۰ خورشیدی داشتند. آسانسورهایی که خالی می آمدند و خالی تر میرفتند.

 

گیل نامه /  انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.